اس ام اس های غمگین درباره حس پشیمانی

اس ام اس های غمگین درباره حس پشیمانی

غم که نوشتن ندارد!
نفوذ می کند در استخوان هایت ،جاسوس میشود در قلبت و آرام آرام از چشم هایت میریزد بیرون

*****************

من واسه این که
این انگشتا دیگه نلرزن
خیلی زحمت کشیدم .
دیگه برنگرد

*****************

هنوز هم در مقابل نبودنت مقاومت می‌کنم و با کمری شکسته بی هیچ چاره ای لبخند می‌زنیم
و تو همچنان نباش

*****************

کاش به جای دلم ،
دستم را میشکستی که نمک نداشت

*****************

ﮔﻠﻪ ﺩﺍﺭﻡ
ﺍﺯﮐﻪ,ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ
ﺍﺯﭼﻪ,ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ .
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺩﺭﺩﯼ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ،ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﺩﻟﯿﻠﺶ ﮐﯿﺴﺖ,ﭼﯿﺴﺖ
ﺑﯽ ﺣﺲ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ..
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﻬﺎﻥ
ﺩﻟﻢ ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ،
و اندکی
ارامش

*****************

در هجوم لحظه های پوچ جدایی ، سکوت تنها یادگار با تو بودن هست

*****************

به خودم قول میدهم که فراموشت کنم
وقتی صبح میشود تو راکه نه
ولی قولم را فراموش میکنم

*****************

چقدر باید بگذرد
تا من در مرور خاطراتم
وقتی از کنار تو رد می شوم،
تنم نلرزد
بغضم نگیرد

*****************

پیر شدنت را زمانی حس می‌کنی که قیمت شمع ها از قیمت کیک اکثر بشود

*****************

امروز باورم شد که تو خسته تر از آن بودی که بفهمی دوست داشتنم را
از من که گذشت اما هرجا که هستی “خسته نباشی

*****************

بزرگتر که شدیم مداد هایمان هم تکامل یافتند وتبدیل به خودکار های بیرحم شدند تا یادمان دهند که
هر اشتباهی قابل پاک کردن نیست

*****************

کوچه های کودکی ام را قدم می زنم
اما به جای دست مادرم
سیگار به دست دارم
و جای شوق کودکانه
قبل را اندوه امروز فرا گرفته
دیگر پاهایم نای رفتن ندارند

*****************

ایستاده و لبخند زنان !
پایش را روی گلویم فشار می‌دهد ..
تنهایی

*****************

حرفی نیست
فقط مینویسم
رفت
آن حسی که
تو را دوست میداشت

*****************

ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺑﻮﺩﯼ ﻭﻟﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﻣﻮﻧﺪﻧﯽ ﻧﺒﻮﺩﯼ
ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯼ ﻗﺸﻨﮓ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﻡ
ﻧﺎﺑﻮﺩ ﻣﯿﮑﺮﺩ
ﻣﻦ ﺑﺎ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﭼﻪ ﺑﺮﺳﻪ ﺑﻪ ﻧﺒﻮﺩﺕ

*****************

یارم از من بی سببب رنجید و رفت
گریه را دید و بر من خندید و رفت
وقت رفتن دیگر از ماندن نگفت
قصه ناگفته ها را نشنید و رفت
تشنه بودم همچو دشتی پر عطش
مانند باران بر تنم بارید و رفت
گل فراوان بود از باغ من
غنچه ای نشکفته را برچید و رفت