
عشق چیست و چگونه عاشق می شویم؟
عشق حسی است که به معنای دوست داشتن فرد یا چیزی است. همچنین احساسی عمیق، علاقهای لطیف یا جاذبهای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد اما محدودیت در فکر و عملکرد دارد و میتواند در حوزههایی غیرقابل تصور ظهور کند.
گاهی عشق بیش از اندازه میتواند شکلی تند و سخت و غیرعادی به خود بگیرد که گاه زیانآور و خطرناک است و گاه موجب احساس شادی و خوشبختی میشود.
.
ریشهها
تحقیقات در ۵۰ سال گذشته یک پایه و اساس بیولوژیکی برای عشق یافته است. موادشیمیایی اُکسیتوسین و وازوپرسین میتوانند منجر به احساس وابستگی شوند. این موادشیمیایی در مادر در هنگام مراقبت از فرزند وجود دارد و توسط عمل جنسی در هر دو طرف رابطه نیز ایجاد میشود.
گفته میشود که توانایی عشق ورزیدن در سه سال اول زندگی شکل میگیرد. برای ایجاد و شکلگیری قدرت عشق ورزیدن در کودک لازم است که عشق و توجه دریافت کند. فقدان این توانایی، «اختلال دلبستگی» نامیده میشود.
آنهایی که تصور میشود توانایی عشق ورزیدن ندارند، معمولاً توانایی احترام گذاشتن هم ندارند. افرادیکه دچار اختلالات شخصیتی ضداجتماع هستند از عهده هیچکدام برنمیآیند. این مسئله برای آنها که دچار خودشیفتگی مفرط یا اختلال شخصیت ضداجتماعی هستند نیز صدق میکند.
پایه بیولوژیکی احترام نیز احتمالاً در سختی و جامعه ریشه دارد. بقا به اجتماعی بودن انسانها وابسته بوده است. جوامع پستانداران همیشه یک یا دو رهبر داشته است. جوامع میبایست باکفایتترین فرد را برای رهبری انتخاب میکردند و برای قضاوت به آنها رجوع میکردند.
.
رنگهای عشق
عشق انواع مختلفی دارد: عشق رمانتیک، عشق فرزندی، عشق مادری، عشق به کشور، … ممکن است بگویید که عاشق فلان فیلم یا آهنگ هستید، این به آن معناست که از نظر احساسی شما را تکان داده است. کلمه «عشق» خیلی وقتها برای بیان عشقتان به اشیاء یا غذاها استفاده میشود. عشق به فردی دیگر ممکن است برگشت نداشته باشد اما وقتی برگشت داشته باشد، «والاترین» سطح عشق خواهد بود.
احترام انواع کمتری دارد اما با کمی تنوع. یکی همان احترام سنتی/تاریخی برای یک شخصیت صاحب مقام و قدرت است که ذکر کردیم که نشانگر دفاع است و نه لزوماً تحسین. «احترام» میتواند نشانگر تحسین یک استعداد یا مهارت نیز باشد. کلمه «احترام» همچنین برای نشان دادن دغدغه برای حقوق و نیازهای یک نفر هم استفاده میشود. و «احترام به خود» نیز داریم که نشان دهنده دغدغه شما برای نیازها و حقوق خودتان در زندگی است.
.
دیدگاههای علمی
در طول تاریخ دو مقوله فلسفه ودین بیشترین مطالب را راجع به مفهوم عشق بیان کردهاند. درقرن گذشته روانشناسی در مورد عشق به وفور اظهار نظر کردهاست.
امروزه علوم روانشناسی تکاملی، زیستشناسی تکاملی، مردمشناسی، علم اعصاب و زیستشناسی در مورد ماهیت عشق و عملکرد آن بحثهای زیادی را مطرح کردهاند.
در مدلهای زیستشناسی مربوط به جنسیت، عشق به عنوان یک غریزه موجود در پستانداران همانند گرسنگی و تشنگی مطرح شدهاست.
روانشناسی عشق را پدیدهای اجتماعی و فرهنگی قلمداد میکند. رابرت اشتنبرگ روانشناس معروف، مدل مثلثی عشق را مطرح کرد و عشق را شامل سه عنصر دانست: صمیمیت، تعهد و شهوت.
افراد در مرحله صمیمیت رازها و جزئیات زندگی شخصی خود را برای یکدیگر بازگو میکنند. صمیمیت معمولاً در دوستی یا عشق رومانتیک بروز میکند.
تعهد انتظار تداوم رابطه عاشقانه تا ابد است. شهوت یا رابطه جنسی سومین قالب عشق است که مهمترین پارامتر محسوب میشود. یلا این مدل را اندکی تغییر داد و شهوت را به دو جزء شهوت نفسانی و شهوت رومانتیک تقسیمبندی کرد.
.
دست یافتن به عشق و احترام
تصور بر این است که احترام چیزی است که میتوانید به آن دست پیدا کنید اما عشق به دلیل خصوصیات ذاتی فرد سراغ او میآید. درباره هر دو این موضوعات کتابهایی نوشته شده است.
در ۵۰ سال گذشته، کتابهای زیادی ادعا کردهاند رازهای مورد توجه و دوست داشتن قرار گرفتن را با آموزش دستورالعملهایی که باز بودن و علاقهمندی را تحریک میکند یا خوانندهها را به دوست داشتن خود ترغیب میکنند، عنوان کردهاند.
مطالب زیادی درمورد به دست آوردن احترام نوشته شده است، این کتابها بر موضوع اصلی متمرکزند: اربابی و رفتار. هرگونه استادی در یک مهارت، به طور خودکار احترام میآورد. آدمها به پول، تحصیلات و قدرت دیگران احترام میگذارند. به قهرمانان ورزشی بخاطر موفقیتها و برتریشان احترام میگذارند. یکی دیگر از موضوعات احترام رفتار است. محترم، بااعتمادبهنفس و از نظر احساسی خوددار بودن همه رفتارهایی است که احترام میآورد.
.
مراحل عاشق شدن
عاشق شدن یک فرایند شیمیایی است. وقتی فردی عاشق میشود، مجموعهای از واکنشها در بدن او رخ میدهد. به عقیده کارشناسان این تغییر و تحولات شیمیایی تضمینکننده بقای گونه انسان هاست.
نشانههای عاشق شدن، که شبیه بروز کردن علایم بیماری هاست، به وضوح قابل شناسایی است؛ از عرق کردن دستها گرفته تا از بین رفتن اشتها و حس سرخوشی و همچنین سرخ شدن گونهها و تپش قلب.
عشق مراحل مختلف دارد. شروع شدن هر کدام از این مراحل با ترشح مجموعهای از مواد شیمیایی همراه است که واکنشهای فیزیکی خاصی را سبب میشود.
محققان مجموعهای از ترکیبات شیمیایی را شناسایی کردهاند که در هر کدام از این مراحل ترشح میشوند.
- مرحله اول
- حس جنسی
حس شهوت نتیجه ترشح هورمونهای جنسی تستوسترون و استروژن است. تستوسترون ویژه مردان نیست. مشخص شده که این هورمون در نیروی جنسی زنان هم تأثیر عمدهای دارد.
- .
- مرحله دوم
- جذب شدن
این مرحله وقتی است که آدمها عاشق میشوند و دیگر به هیچ چیز دیگر فکر نمیکنند. آنها ممکن است حتی کم اشتها و کم خواب شوند و روزانه ساعتها به عشق جدیدشان فکر کنند. در مرحله جذب شدن به فرد مقابل، گروهی از مواد شیمیایی از گروه پیامرسانهای عصبی (neuro-transmitters) به نام مونو آمین نقش مهمی دارد. این مواد عبارتند از:
دوپامین: که با مصرف کوکائین و نیکوتین هم میتواند فعال شود.
نوراپینفرین: که به نام آدرنالین هم شناخته میشود و افزایش آن در بدن میتواند سبب عرق کردن و تپش قلب شود.
سروتونین: یکی از مهمترین ترکیبات شیمیایی عشق است که میتواند ما را بهطور موقت به حالت دیوانگی برساند.
- .
- مرحله سوم
- حس وابستگی
اگر قرار باشد رابطهای ادامه یابد، وابستگی، حسی است که بعد از جذب شدن به یک نفر ایجاد میشود و در صورتی که مرحله جذب شدن همچنان ادامه یابد، میتواند منجر به تولیدمثل شود.
در این مرحله دو هورمون توسط دستگاه عصبی ترشح میشود که در بروز حس وابستگی اجتماعی نقش دارد:
وازوپرسین: ماده شیمیایی ای که در مرحله تعهد طولانی مدت نقش دارد. آزمایشهایی که روی موشهای آفریقایی انجام شده، نشان میدهد که کاهش وازوپرسین در مردان به سرعت سبب بدتر شدن رابطه بین شریکهای زندگی و کاهش وفاداری میشود.
اکسیتوسین: این ماده به هنگام زایمان از غده هیپوتالاموس ترشح میشود و به خروج شیر از پستان کمک میکند. از جمله کارکردهای دیگر این هورمون کمک به ایجاد پیوندی قوی بین مادر و فرزند است. این هورمون در لحظه اوج لذت جنسی در هر دو جنس ترشح میشود و اعتقاد بر این است که باعث محکم تر شدن رابطه بین بزرگسالان نیز میشود.
.
چرا ما به عشق نیاز داریم؟
از لحظه ای که متولد شده ایم و حتی قبل از آن، طبیعت برای ما زمینه عشق ورزی مادر را فراهم آورده است. بدون آن عشق، زنده ماندن ما غیر ممکن بنظر می رسد. عشق مادر مترادف مراقبت، حمایت و پرورش کودک است.
ارتباط ما با «مادر» اولین درک ما از عشق است. همانطور که در جریان زندگی پیشرفت می کنیم یاد می گیریم که عشق به معنی حفظ و مراقبت از آسایش خودمان است.
نیازهاى انسان به طور کلى دو دسته است: نیازهاى مادّى و نیازهاى معنوى. این نیازها، منشأ انگیزه ها است و انسان پس از احساس نیازدر پی پاسخ برمی آید. پاسخ به نیازها، زمینه رشد و شکوفایى انسان را فراهم آورده، او را به سوى مرزهاى شکوفایى و کمال رهنمون مى شود.
یکى از مهمترین نیازهاى انسان، رسیدن به کمال مطلق است. همه تلاش و کوششها و بى قرارى هاى انسان، براى رسیدن به این نقطه اوج است و تا این وصال تحقق نیابد، فریاد نیاز انسان خاموش نمى شود.
بنابراین، اگر انسان دریابد چیزى یا کسى نیاز کمال طلبىاش را ارضا مى کند یا وسیله دستیابى به آن حقیقت مطلق است، آن را دوست مىدارد و بدان عشق مى ورزد؛ بنایراین محبت و عشق حالتى است که در دل یک موجود با شعور نسبت به چیزى که با وجود و تمایلات و نیازهایش تناسب دارد، به وجود مىآید.
از لحظه ای که متولد شده ایم و حتی قبل از آن، طبیعت برای ما زمینه عشق ورزی مادر را فراهم آورده است. بدون آن عشق، زنده ماندن ما غیر ممکن بنظر می رسد.
عشق مادر مترادف مراقبت، حمایت و پرورش کودک است. ارتباط ما با «مادر» اولین درک ما از عشق است. همانطور که در جریان زندگی پیشرفت می کنیم یاد می گیریم که عشق به معنی حفظ و مراقبت از آسایش خودمان است.
عشق خالص مادر نشانه ای از عشق زیستن است، عشقی که هدفی جز زنده ماندن ندارد. بعضی مردم می خواهند که از این نوع عشق در روابط و مراحل دیگر زندگی خود مثل سنین بلوغ نیز داشته باشند.
عشق مادر ذاتاً یک طرفه است، گذشته از دریافتهای جانبی که دارد، ولی عشق بخشیدن او یک طرفه است. اما در تصور متعارف از عشق، طرفین متقابل، بخشیدن و دریافت عشق را تقسیم می کنند.
همه می دانیم در روابط بهره برداری، هر دو شریک به همدیگر نیاز دارند، «بهره بردار» نیاز به کسی دارد که از او بهره برداری کند و «وابسته» نیاز به بهره برداری دارد.
در چنین روابطی وابستگی متقابل تا وقتی که طرفین وجود داشته باشند، ادامه می یابد. برخلاف روابط مادر و بچه که این روابط نابرابر است.
.
دیدگاه انیشتین
آلبرت انیشتین، چهره علمی و فرهنگی، درمورد عشق چنین میگوید: «جاذبه مسئول افتادن انسانها به دام عاشقی نیست.» همچنین گفته است، «احترام فکرنشده برای یک مقام قدرتمند، بدترین دشمن حقیقت است.» و او عاشق حقیقت بود.